Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری دانشجو»
2024-04-29@04:22:11 GMT

من کیستم؟

تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۳۱۰۳۷

من کیستم؟

پویا نمایی تازه سینمای ایران، پس از پر فروش شدن در روسیه، از چهارشنبه در سینما های کشور به نمایش در آمد. این پویانمایی سینمایی سعی دارد تا به موضوع مهم هویت که بخش مهمی از چالش‌‎های امروز همه جوامع است بپردازد.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، در حالی که در سینمای ایران، به ندرت پویانمایی باکیفیت ساخته می‌شود، اما این روز‌ها اثری روی پرده سینماهاست که می‌تواند گامی رو به جلو در بین‌المللی شدن صنعت پویانمایی سینمای ایران قلمداد شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فیلم «پسر دلفینی» از چهارشنبه ۹ شهریورماه به اکران عمومی درآمده است. این فیلم تا عصر دیروز و زمان تنظیم این گزارش، حدود ۱۵ هزار قطعه بلیت به ارزش ۵۷۰ میلیون تومان فروخته که اگرچه رقم بالایی نیست، اما برای شروع، مناسب است.

شاید یکی از اساسی‌ترین سوال‌‎هایی که برای یک نوجوان یا حتی کودک مطرح شود این است که کیست؟ و اصل او متعلق به چه جایی است؟ خیلی اوقات پیش می‌آید که آدم‌ها به آن لذت‌‎های که دارند راضی نیستند و تشنه چیزی فرای این‌ها هستند. می‌‎خواهم بگویم انیمیشن پسر دلفینی دقیقا و صرفا به این موضوع اشاره دارد، اما به نظرم مخاطب به صورت غیرمستقیم می‌‎تواند این برداشت را داشته‌‎باشد و حداقل شاید بتواند بیننده نوجوان و کودک را به فکر وادارد و برایش حداقل این سوال را ایجاد کند: "من کیستم؟ " این به نظرم اصلی‌ترین سوال بشر امروزی است واولویت در تمام ادوار بوده است هر کس حداقل یک بار این سوال از ذهنش عبور کرده و احتمالا برای خیلی‌ها مونس تنهاییشان است.

خیلی‌‎ها این سوالشان را تحویل می‌گیرند و به آن بها می‌‎دهند و البته در کنارش برای وصول به آن حقیقت واحد تلاش هم می‌کنند.

افرادی هم غبار مظاهر دنیوی مانع تفکرشان شده یا اینکه عقایدشان از مبانی خاصی سرچشمه می‌‎گیرد که شاید هویت اصیل را ندارد و نمی‌‎توانند با آن به مراد مطلوب برسند. در نتیجه یا به خلا در زندگی می‌‎رسند و یا خودشان را سرگرم می‌‎کنند. با ابزار‌های مختلف، اما همیشه این احساس خلا سایه به سایه آن‌ها را زیر نظر دارد و گاهی این بی هویتی همان هویتشان می‌شود.

برای من داستان پسر دلفینی دو نقطه عطف دارد، یکی پی بردن به هویت و دوم حرکت به سمت آن هویت و مماس شدن با قسمتی از هویت، هنگامی که پسر دلفینی احساس نیاز پیدا می‌‎کند و طی اتفاقاتی پی می‌‎برد که او هویتی برتر و متفاوت از یک دلفین دارد، می‌‎خواهد خود را به آنجایی برساند که به آن تعلق دارد و این تلاش او قابل تحسین است. اما وصول به آن، رنج و درد می‌‎طلبد و مگر بدون درد می‌‎توان زندگی کرد و به مرتبه‌‎ای از حیات چه مادی چه معنوی نائل شد.

ضد قهرمان، موجود هشت پایی است که دقیقا همان تمثال و تجسم درد و رنج و ظلم است که پسر دلفینی به همراه رفقایش در مقابل این تجسم زشتی‌ها و ناپاکی‌ها می‌ایستد. اگر شکست بخورد دوباره و چندباره با نیروی دو چندان مبارزه را از سر می‌‎گیرد. باز این همکاری و تعاون رفقایش هم خود ارزش دیگری را به مخاطب منتقل می‌‎کند که شاید در فرهنگ منحط غرب جایی نداشته باشد یا حداقل اندک باشد. البته که گاهی در غرب هم این تعامل و تعاون هست، اما مهم این است چه معنا و هدفی در ورای این تعامل وجود دارد.

چند نکته دیگر هم فارغ از موضوع هویت قابل توجه است از لحاظ ساخت در مقایسه با سایرانیمیشن‌‎های ایرانی و خارجی، این انیمیشن در رتبه بسیار بالایی قرار می‌‎گیرد و می‌‎توان آن را با آثار دیزنی مقایسه کرد. انیمیشن با کودک و نوجوان ایران فرهنگ جنوب کشور را به اشتراک می‌‎گذارد. از پوشش بگیر تا نماد‌ها و لهجه شیرین و موسیقی جنوبی و خیلی چیز‌های دیگر که شاید هنگام مشاهده فیلم نیافتم؛ و این خود می‌‎خواهد اصالت را نشان دهد. ادبیات فیلم و دیالوگ‌ها در یک سطح استاندارد و به دور از هر گونه شوخی‌‎هایی که هیچ قرابتی با فرهنگ اصیل‌‎مان ندارد به سینما آورد. برعکس برخی آثار سخیف اکنون سینما که به این نوع ادبیات در فیلمهایشان کاسبی می‌‎کنند.

در مجموع پسر دلفینی مضامین ارزشمندی را بر رویپرده سینما نمایش می‌‎گذارد، اما هنوز هم ما به شخصیت‌‎هایی درانیمیشن هایمان که بتوانند حداقل در موضوعاتی الگوی کودک و یا نوجوان ایرانی شوند به تعداد بسیار اندکی رسیده‌‎ایم. نیاز داریم به شخصیت‌‎هایی در انیمیشن‌‎هایمان که بتوانند در بازار اسباب بازی و نوشت‌‎افزار هم همیشه همراه کودک ایرانی باشند.

در آخر باید از سخت‌‎کوشی عوامل پسر دلفینی تشکر کرد. به امید پیشرفت روزافزون انیمیشن سازی در ایران.

یادداشتی از: ابوالفضل نجفی سلام مجدد (عضو واحد فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام) 

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: پسر دلفینی نقد انیمیشن پویانمایی پسر دلفینی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۳۱۰۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۸ انیمیشن کلاسیک که باید حتما ببینید | از والت دیزنی تا میازاکی

همشهری آنلاین: انیمیشن چنان حیطه گسترده و متنوعی شده که بعید است سازندگان، منتقدان و طرفدارانش سر تعریف یکسان و واحدی از اینکه انیمیشن چیست به توافق برسند. این عدم توافق، با توجه به پیشرفت‌های تکنولوژیک در فرآیند فیلمسازی طی دو دهه اخیر، خیلی هم تعجب‌برانگیز نیست. برای مثال، به سادگی نمی‌شود گفت «آواتار» جیمز کامرون انیمیشن است یا لایو اکشن. خود کامرون که معتقد است فیلمش انیمیشن نیست و همه جزئیات فیلم را بازیگران ساخته‌اند، ولی می‌شود با نظرش موافق نبود. بسته به اینکه در تحلیل و تفسیر سینمای دیجیتال به کدام فلسفه و رویکرد متوسل می‌شوید، تعیین انیمیشن بودن یا نبودن فیلم‌ها هم متفاوت خواهد شد. با این حال هنوز هم به سادگی می‌شود یک انیمیشن متعارف را از همان نخستین نماهایش شناخت و تصمیم گرفت که به تماشایش می‌ارزد یا نه. انیمیشن جذاب، مخصوصا در دو دهه اخیر، با داستانی گرم و گیرا و شخصیت‌هایی زنده روی نگاه ما به زندگی و آدم‌ها و رفتار خودمان اثر می‌گذارد. انگار رنگ‌ها و اشکال و حتی چهره‌های انسانی گرافیکی با معصومیت‌شان همدلی ما را راحت‌تر از فیلم‌های لایو اکشن تسهیل می‌کنند. چقدر طول کشید که از پیرمرد شجاع و وفادار و بامزه «آپ/ بالا» خوشتان بیاید و با او همدلی کنید؟ نوازنده شکست‌خورده انیمیشن «روح» که در زندگی نتوانسته دنبال رؤیای نوازندگی‌اش برود و تازه پس از مرگ در عالم ارواح شجاعت لازم را برای تغییر زندگی‌اش به دست می‌آورد، چقدر شما را به خطر کردن و پی رؤیاهای‌تان رفتن ترغیب کرده؟ همین اواخر، انیمیشن معمولی «لئو» چقدر دیده شد و پیام ساده و عملی‌اش که ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است، به دل‌ها نشست. ۸ انیمیشنی که در اینجا معرفی کرده‌ایم، همگی کلاسیک‌اند، بعضی تجاری و متعارف و بعضی غیرتجاری و نامتعارف که همه‌شان ارزش تماشا دارند.

بامبی (۱۹۴۵)

کارگردان: دیوید هَند

محصول: امریکا

بچه گوزنی که مادرش را از دست داده باید به تنهایی در جنگل زندگی کند. این داستان دقیقا مناسب سال ۱۹۴۵ بود که جنگ جهانی دوم تمام شد. میلیون‌ها کودک در سراسر قاره سبز و سایر نقاط دنیا باید راه و رسم زندگی را بدون اینکه راهنما و بزرگ‌تری داشته باشند می‌آموختند و می‌توانستند گلیم‌شان را از آب بیرون بکشند. جنگلی که بامبی در آن پا می‌گیرد و تجربه به دست می‌آورد، استعاره‌ای از جوامع جنگ‌زده است که خطر در هر گوشه و کنارش کمین کرده و بچه گوزن معصوم و زیبایی مثل بامبی برای آموختن راه و رسم زندگی در این محیط نیازمند دوستانی زرنگ مثل تامپر خرگوشه است.

سیندرلا (۱۹۵۰)

کارگردان: کلاید جرونیمی، همیلتون لاسک و ویلفرد جکسون

محصول: امریکا

این داستان اسطوره‌ای همان‌قدر که به دختران جوان می‌قبولاند فقط کافی است صبور و خوش‌قلب باشند تا بخت در خانه‌شان را بزند و به خوشبختی برسند، به زعم فمینیست‌ها، مروج اعتقادات ناروایی است که باور دختران جوان را به توانایی‌های خودشان تضعیف می‌کند. با این همه، در این انیمیشن والت دیزنی، سیندرلا مظهر همه خوبی‌هایی است که یک دختر جوان آرزوی‌شان را در سر می‌پروراند. نامادری بدجنس سیندرلا هم تجسمی از همه نیروهایی شر و شومی است که نمی‌خواهد زیبایی و دانایی و کاردانی سیندرلا را باور کند و فقط به حمایت از دختران نالایق خودش می‌اندیشد که استعدادشان در کرنش کردن است.

سیاره شگفت‌انگیز (۱۹۷۳)

کارگردان: رنه لالوکس

محصول: فرانسه

انیمیشنی سوررئال که دیدنش تجربه‌ای منحصربه‌فرد است و البته اگر اهل تجربه چیزهای نامتعارف نباشید، شاید چندان به مذاق‌تان خوش نیاید. جز رنه لالوکس، دیگر آدم مهم و موثر «سیاره شگفت‌انگیز» هنرمند کارتونیست رولان توپور بود که در نوشتن فیلمنامه و طراحی تولید این انیمیشن هم نقش داشت. «سیاره شگفت‌انگیز» داستان دو نژاد Oms و Draags است که در سیاره Ygam زندگی می‌کنند. Oms ها از نظر جثه اندازه انسان و تحت ظلم و ستم Draags های غول‌پیکر و آبی‌رنگ هستند که با مداخله یک دختر Draags تغییری در این وضع رخ می‌دهد. تصاویر این انیمیشن جادویی به نقاشی‌های سورئالیستی شباهت دارد.

آکیرا (۱۹۸۸)

کارگردان: کاتسوهیرو اوتومو

محصول: ژاپن

سی سال پس از جنگ جهانی سوم، توکیو به شهری بسیار بزرگ و صنعتی تبدیل شده که گروه‌های خلافکار شب و روز در آن با هم می‌جنگند. علت وقوع جنگ جهانی سوم کودکی به نام آکیرا بوده که توانایی‌های خاصی داشته. یکی از اعضای ضعیف گروه‌های خلافکار که صاحب قدرتی عجیب شده، آکیرا را پیدا می‌کند، ولی آکیرا چیزی نیست که او فکرش را می‌کرده. اتوموتو گفته منبع الهامش دهه ۱۹۷۰ توکیو بوده که تظاهرات دانشجویی، موتورسواران، جنبش‌های سیاسی، گنگستران و جوانان بی‌خانمان در آن وجود داشتند. کیفیت بالای گرافیکی این انیمیشن یکی از دلایل موفقیت آن بود.

شیرشاه (۱۹۹۴)

کارگردان: راجر آلرس و راب مینکاف

محصول: امریکا

شیرشاه مرده؛ زنده‌باد شیرشاه. تقریبا می‌توان «شیرشاه» را خلاصه کرد به مرگ شیر پدر و بر جای نشستن شیر پسر. ولی همه‌چیز به همین سادگی هم نیست. شیر پسر تا به شیرشاه بدل شود باید سفر دورودرازی را از سر بگذراند. این انیمیشن که چه‌بسا ادای دین کمپانی دیزنی به دیوید لین حماسه‌ساز بزرگ سینما باشد، چشم‌اندازهایی باشکوه و حیواناتی با جاه‌طلبی ریاست بر سایرین را در داستانی درگیرکننده به تصویر می‌کشد. این داستانِ گذر از کودکی به بزرگسالی شیربچه‌ای است که می‌خواهد پنجه جای پنجه پدرش بگذارد.

داستان اسباب‌بازی (۱۹۹۵)

کارگردان: جان لستر

محصول: امریکا

وقتی نخستین قسمت «داستان اسباب‌بازی» در سال ۱۹۹۵ اکران شد، رسانه‌ها آن را به‌عنوان نخستین انیمیشن تمام‌کامپیوتری تاریخ معرفی می‌کردند که بدون دخالت دستان پرمهارت استادان انیماتور قدیمی تولید شده است. در آن دوران هنوز خبری از فناوری‌های پیشرفته امروزی نبود و انیمیشن‌های دوبُعدی، مثل «دیو و دلبر» (۱۹۹۱)، «علاءالدین» (۱۹۹۲) و «شیرشاه» (۱۹۹۴) با داستان‌های جذاب و شخصیت‌های دوست‌داشتنی‌شان، به فانتزی‌هایی جان می‌دادند که هم هوش از سر کودکان می‌برد و هم بزرگ‌سالان را به تحسین وامی‌داشت. اما داستان اسباب‌بازی انقلابی در صنعت انیمیشن به‌وجود آورد که یکی از مهم‌ترین دستاوردهایش گسترش مرزهای خیال‌پردازی بود.

آبی تمام‌عیار (۱۹۹۷)

کارگردان: ساتوشی کن

محصول: ژاپن

بگذارید اهمیت این انیمه جذاب را با این ماجرا شرح دهیم: دارن آرونوفسکی، کارگردان مشهور امریکایی، بابت بازسازی نعل به نعل صحنه وان حمام این انیمیشن در فیلم «مرثیه‌ای بر یک رؤیا» ۵۹ هزار دلار به ساتوشی کن پرداخت کرد. بعدها دوباره آرونوفسکی در فیلم «قوی سیاه» تکه‌هایی از این انیمیشن را بازآفرینی کرد. همین که کارگردانی خلاق مثل آرونوفسکی این چنین تحت تاثیر این انیمیشن است، نشان می‌دهد با چه اثری مواجه‌ایم. رازآمیز، مهیج، پرتعلیق و در مرز خیال و واقعیت؛ دختر جوانی از دنیای خوانندگی وارد دنیای بازیگری می‌شود، اما یکی از هوادارانش از این تصمیم او راضی نیست.

شهر اشباح (۲۰۰۱)

کارگردان: هایائو میازاکی

محصول: ژاپن

بی‌شک هایائو میازاکی بزرگ‌ترین کارگردان انیمیشن ژاپن در تاریخ سینماست و نامش هم‌ردیف کسانی چون والت دیزنی و جان لَسِتر قرار دارد. روی هر کدام از انیمه‌های میازاکی که دست بگذارید جایی در فهرست بهترین انیمیشن‌های تاریخ سینما دارد. از کیفیت بصری غنی و خیال‌انگیز آثارش بگیرید تا سبک روایی و موسیقی و هر عاملی که می‌تواند به جذابیت یک انیمیشن کمک کند، در کارهای او به حد اعلا رسیده است. «شهر اشباح» مشهورترین اثر میازاکی درباره دختری ۱۰ ساله است که تلاش دارد پدر و مادرش را که به خوک تبدیل شده‌اند نجات دهد. اگر این قصه یک‌خطی برای‌تان عجیب است، خود انیمیشن هوش از سرتان می‌برد.

کد خبر 847477 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها کارتون مجله انیمیشن پویا نمایی - انیمیشن

دیگر خبرها

  • ۸ انیمیشن کلاسیک که باید حتما ببینید | از والت دیزنی تا میازاکی
  • وقتی باشگاه های فوتبال از برنامه های دوستیابی برای انتخاب سرمربی جدید خود استفاده می کنند / انیمیشن بلیچر ریپورت
  • شهر شلوغ پلوغ
  • هویت پوشالی صهیونیست‌ها در مقابل ایمان و قدرت موشکی ایران فروریخت
  • شکست ادعای موشک‌های فتوشاپی با حمله وعده صادق
  • ۲ انیمشن ایرانی به جشنواره معتبر انسی راه یافتند
  • «آوای ابرها» به جشنواره کاریبتونز کلمبیا راه یافت
  • خلیج فارس جزو هویت ملی ایران
  • همه چیز درباره انسی ۲۰۲۴/ تری گیلیام جایزه افتخاری می‌گیرد
  • عملیات وعده صادق سپاه هویت و شناسنامه ایران قوی است